Saturday, November 10, 2012

A Prayer

Ниёиш

Бо дуруду ситоиш ба Парвардигор
Меситоям туро то бениҳоят
Ба хотири ҳар он чи ки ба он расидаму нарасидам
(Намегўям “додию надодй”, чун ҳаракат аз ман буду баракат аз ту).
Меситоямат, ки ин ҳама фурсат фародасти ман гузоштй, то дастикам дар чи будани офариниш ва кй будани офарида биандешам.

Парвардигоро,
Меситоям туро, ки маро пурхато офаридй, то аз хатоҳоям биомўзам.
Нахостй, ки кўркўрона дунболи навиштаи моқаблиҳо биравам,
Хостй, то чашм аз он навиштаҳо барканам ва муҳкаму сахт сарамро бар санги пешорўям бикўбам,
То дарёбам, ки санг сахт аст ва сар мешиканад.

Эй Хиради Бузург,
Ки умедворам шаммае аз ту дар димоғи мо нишаста бошад,
Меситоям туро ба хотири дўстие, ки аз ман дареғ надоштй.
Ҳамвора бо ту ҳамчун наздиктарин ҳамдам дарди дил кардааму шунуфтайи,
Шунуфтаниҳоро гуфтайи.

Эй Офаридгор,
Меситоям туро, ки мавонеъи бисёреро бар сари роҳи ман офаридй,
То давидан биомўзам.

Худовандо,
Меситоям туро, ки ганд офаридй, то қандро бишиносам,
Нажанд офаридй, то парандро бишиносам.
Офанд офаридй, то ба падофанд бишитобам.
Меситоям туро, ки мағзи маро чун мағзи фариштагон танбал нахостй,
Ва дар чустучўю пайкори ҳамворааш нишондй,
То кажиро бишиносад аз ростй.

Худовандгори якто,
Меситоям туро барои ҳар он чи арзониам доштй,
Барои сарнавиште, ки бар пешониам нигоштй,
Ё қаламе, ки бар ангуштонам гузоштй,
То сарнавиштамро худам бинависам.

Меситоям туро барои ҳар он чи дорам
Ва ҳар он чи мехоҳам дошта бошам
Ва барои иродаву чаҳде, ки додй,
То хостаҳои надошта ба даст орам.
Меситоям туро, ки хушбахтам офаридй,
Ва хушбахт хоҳам рафт.

نیایش

با درود و ستایش به پروردگار
می‌ستایم تو را تا بی‌نهایت
به خاطر هر آن چه که به آن رسیدم و نرسیدم
(نمی‌گویم «دادی و ندادی»، چون حرکت از من بود و برکت از تو)
می‌ستایمت که این همه فرصت فرادست من گذاشتی تا دست‌کم در چه بودن آفرینش و که بودن آفریده بیندیشم.


پروردگارا
می‌ستایم تو را که مرا پرخطا آفریدی تا از خطاهایم بیاموزم
نخواستی کورکورانه دنبال نوشتۀ ماقبلی‌ها بروم
خواستی تا چشم از آن نوشته ها برکنم و محکم و سخت سرم را بر سنگ پیشارویک بکوبم
تا دریابم که سنگ سخت است و سر می‌شکند

ای خرَدِ بزرگ
که امیدوارم شمّه‌ای از تو در دماغ ما نشسته باشد
می‌ستایم تو را به خاطر دوستی‌ای از من دریغ نداشتی
همواره با تو همچون نزدیک‌ترین همدم، درد دل کرده‌ام و شنفته‌ای

ای آفریدگار
می‌ستایم تو را که موانع بسیاری بر سر راه من آفزیدی
تا دویدن بیاموزم

خداوندا
می‌ستایم تو را که گند آفریدی تا قند را بشناسم
نژند آفریدی تا پرند را بشناسم
آفند آفریدی، تا به پدافند بشتابم
می‌ستایم تو را که مغز مرا چون مغز فرشتگان تنبل نخواستی
و در جستجوی و پیکارش نشاندی
تا کژی را بشناسد از راستی

خداوندگار یکتا
می‌ستایم تو را برای هر آن‌چه ارزانی‌ام داشتی
برای سرنوشتی که بر پیشانی‌ام نگاشتی
یا قلمی که در انگشتانم گذاشتی
تا سرنوشتم را خودم بنویسم

می‌ستایم تو را برای هر آن‌چه دارم
و هر آن‌چه می‌خواهم داشته باشم
و برای اراده و جهدی که دادی
تا خواسته‌های نداشته به دست آرم
می‌ستایم تو را که خوشبختم آفریدی
و خوشبخت خواهم رفت

Tuesday, November 06, 2012

«انتخاب رئیس جمهوری آمریکا باید با جهانیان باشد»


(برای رادیو بی بی سی)
 
اینهایی که میگویم، شاید فکر و ذکر خیلی‌ها در این روز سرنوشت‌ساز باشد.

من باید امروز پای صندوق رأی می‌‌رفتم. شما هم. با این که من و بسیاری از شما آمریکایی نیستیم، اما باید رأی می‌دادیم. این «باید» شرعی و قانونی نیست، بلکه یک «باید» ِ منطقی است. نامزدی که امروز به کاخ سفید راه می‌یابد یا همان‌جا می‌ماند، به همان اندازه‌ای که بر
ای شهروندان آمریکا تعیین تکلیف می‌کند، برای دیگر کشورهای جهان هم سرنوشت‌ساز است. هموست که تصمیم خواهد گرفت تحریم‌های ایران را شدیدتر کند یا شل‌تر، به ایران لشکرکشی کند یا درِ مراودات و مودت را بگشاید، نیروهای آمریکایی را در افغانستان نگه دارد یا طبق برنامۀ فعلی به آمریکا باز آرد، به مناطق قبیله‌نشین پاکستان پهپاد یا جنگنده‌های بی‌سرنشینِ بمب‌افکن بفرستد یا نفرستد، بر سر اوضاع و جریان‌های آسیای میانه با کرملین کنار بیاید یا نیاید... رهبری که خود را در تداخل در امور جهانی محق می‌داند، می‌سزد که توسط جهانیان برگزیده شود.

بلاخره، مناظراتی که نامزدها در کارزار انتخاباتی داشتند، به مسائل داخلی آمریکا محدود نمی‌شد و همه‌اش سر وضعیت آموزش و پرورش و ارتش و بهداشت نبود. در واقع، در سه مناظره از چهار بحثی که برگزار شد، مسائل فرامرزی آمریکا مطرح بود و مناظرۀ آخر در کل به سیاست خارجی آمریکا اختصاص داشت... مناظرۀ دو مدعی ریاست جمهوری یک کشور که پر از نام کشورهای خارجی‌ای مثل ایران و سوریه و لیبی و روسیه و عراق و افغانستان بود. و میت رامنی رقیبش را سرزنش می‌کرد که چنین و چنان نکردی تا به جهان اسلام در راستای پیشبرد اهداف دموکراتیک کمک کنی... هر دو نامزد تلاش می‌کردند نشان دهند که برای ادارۀ امور جهان مستعدتر و مناسب‌ترند، گو این که مسابقه بر سر تصاحب کرسی دبیری کل سازمان ملل متحد بود. و آیا انصافاً جهان و جهانیان برای انتخاب دبیر کل سازمان ملل این همه اهمیتی قائلند که برای انتخابات آمریکا شاهدش هستیم؟ نه. چرا؟ چونکه در معادلات جهانی گاه یا شاید غالباً کفۀ آمریکا سنگین‌تر از کفۀ سازمان ملل است.

خبرنگار گلوبال پست از اسلام‌آباد گزارش می‌دهد که بر اساس یک نظرسنجی محلی، 43 درصد مردم پاکستان معتقدند که در انتخاب رئیس‌جمهوری آمریکا آنها هم باید رأی دهند. چون به باور آنها، به هر روی، فرمانروای راستین آن سرزمین، رئیس‌جمهوری آمریکاست. البته، شکی نیست که این دیدگاه، اغراق‌آمیز است. اسلام‌آباد و واشنگتن هم بگو مگوهای اندکی نداشته‌اند. اما این پاکستانی‌ها می‌گویند، آمریکا هر گاه خواسته عملیاتی را در پاکستان انجام دهد، منتظر اجازۀ اسلام‌آباد نمانده است و با حملات هوایی و زمینی بارها حاکمیت پاکستان را زیر سوال برده که معروف‌ترین موردش کشتن اسامه بن لادن در خاک آن کشور بود. یا وابستگی این ابرقدرت به منابع انرژی جهان که جایگاه کشورهای نفت و گازخیز را روی نقشۀ سیاسی جهان تعیین می‌کند، مگر نه؟ آیا واقعاً بدون شرکت نفت آرامکوی سعودی که ریشه در قراردادهای کالیفرنیایی و تکزاسی دارد، موقعیت عربستان در جهان تغییر نمی‌کرد؟ یا کوتاهی‌های دولت عربستان در تأمین حقوق بشر به خطری در بقای سلطنت آل سعود تبدیل نمی‌شد و این خاندان با سرنوشت شوم صدام حسین یا وضعیت کنونی بشار اسد دچار نمی‌آمد؟ پس آیا مردم عربستان هم نباید در تعیین رئیس‌جمهوری کشوری که حامی سرسخت دولت کشورشان تلقی می‌شود، رأی داشته باشند؟

یا پشتیبانی نظامی و حمایت مالی آمریکا از اسرائیل نمی‌شد، اوضاع در خاور میانه به همین شکل باقی می‌ماند؟ پس آیا مردم خاور میانه هم مستحق رأی دادن در این انتخابات نیستند؟

یادمان نرود، صحبت از انتخاب رهبر کشوری است که سالانه 14 میلیون دلار درآمد ناخالص ملی دارد؛ یعنی حدود یک چهارم درآمد ناخالص تمام کشورهای جهان، از آن اوست. بیشترین انباشتگی ثروت جهان، همان‌جاست. 

همین موردهاست که برخی نا آمریکایی‌ها را به فکر رأی دادن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا واداشته... فکری که فعلاً در حد خواب و خیال است. اما یکی از این مدعیان بر سر سازوکار آن هم اندیشیده بود و می‌گفت: دست‌کم به نمایندگان همۀ کشورهای جهان در سازمان ملل متحد حق رأی در انتخاب رئیس‌جمهوری آمریکا را بدهند تا عدالتی هرچند نسبی برقرار شود، تا ما در انتخاب ساکن کاخ سفید نقش داشته باشیم و او