Wednesday, March 28, 2018

بحث اوزوم و عنب و انگور با رستم وهاب

مناظره با چامه‌سرای ارجمند رستم وهاب پای فرستۀ صفوت برهانف گرامی تحت عنوان "تاجیکی یا پارسی"

رستم وهاب: «تاجیکی یا پارسی؟» نه، بلکه «تاجیکی و پارسی».

داریوش رجبیان: رستم وهاب، منظور از «تاجیکی و پارسی» چیست؟

رستم وهاب: بیهوده بحثی را داغ کرده‌اید که فرجامی ندارد جز دل‌آزاری. این موضوعِ حل‌شده است. باز صدها سال دیگر که عمرشان درازتر باد، در تاجیکستان تاجیکی، در افغانستان دری و در ایران، فارسی خواهند گفت و این امر مانع اشتراک فرهنگی و ادبی نخواهد شد.

داریوش رجبیان: بحث را بیهوده آغاز کرده‌اند چون در یگانگی زبان پارسی شکی نیست. به قول صفوت «خر کور» هم می‌داند که «تاجیکی» همان پارسی است. اما تأکیدی شما، رستم وهاب، بر «تاجیکی و پارسی» به جای «تاجیکی یا پارسی» آیا بدین معناست که شما به افسانۀ «فارسی و تاجیکی و دری» تن داده‌اید و اینها را سه زبان مجزا و مستقل می‌دانید و اوزوم و عنَب و انگور را سه چیز مختلف می‌خوانید؟

رستم وهاب: مرا تا جان به تن باشد همان انگور خواهم گفت
وگر در زیر دارم، قصۀ منصور خواهم گفت

داریوش رجبیان: پس «انگور» شما اگر «تاجیکی» است، پارسی و دری را «اوزوم» و «عنب» می‌دانید یا نه، آنها را چیزهایی متفاوت و مجزا می‌دانید؟

رستم وهاب: شما یک خوشه انگور را بردارید و از هر تاجیکی از پیر صدساله تا طفل یک‌ساله بپرسید که این را به تاجیکی چه می‌گویند؟ او خواهد گفت: انگور. و این اتمام حجت است.

داریوش رجبیان: و همان را ببرید و از یک دانای قوم بپرسید. می‌گوید این را ما انگور گوییم و تـُـرک اوزوم گوید و عرب، عنب. آیا شما همه را یکی می‌دانید یا یکی را سه‌تا؟

رستم وهاب: انگورش برای من نقد است.

داریوش رجبیان: پس نیازی نمی‌بینید که بدانید انگور همان اوزوم و عنبِ دیگران است؟ صرفاً در چارچوب محل خود می‌اندیشید و فراتر از آن برایتان وجود ندارد؟

داریوش رجبیان: اتفاقاً «انگور» این داستان همان پارسی است، چون در سرزمین‌های ما از اصالت بیشتری برخوردار است. اما برایم جالب بود که آیا کسانی که «تاجیکی یا پارسی» را به شکل «تاجیکی و پارسی» اصلاح می‌کنند، از چه منطقی برخوردارند و بر پایۀ چه اصولی عقلانی استدلال می‌کنند. همان گونه که این‌جا در نمونۀ انگور و اوزوم و عنب روشن شد، هیچ استدلال منطقی در بساط‌شان نیست. استدلال، صرفاً محلی است، نه علمی و عقلانی.

رستم وهاب: ضمناً معلوم باد که تاجیکستان «محل» نیست، چون ایران و افغانستان کشور است و بیش از این، وطن است.

داریوش رجبیان: گفتیم محل، نه محله که به معنای گذر باشد. هم کشور و هم وطن محل، یعنی جایی مشخص است. از این می‌شود گفت طرز دید شما در چارچوب یک محل خاص سیاسی شکل گرفته و دیدگاه‌تان سیاسی و محلی است و نه یک حقیقت علمی و منطقی.

داریوش رجبیان: روی این حساب، وطن شما هم سیال و تغییرپذیر است؛ به مانند هویت زبانی‌تان. تا دیروز آن وطن، پهناورتر بود و بخارا نام داشت؛ با شمشیر سرخ فقط کوهستانش باقی ماند و تاجیکستان شد و باقی آن وطن فراموش. و فردا هم دست سیاست می‌تواند آن تصور از وطن و هویت ملی و زبانی را تغییر دهد. چرا؟ زیرا باد سیاست هیچ نوع پایداری نمی‌شناسد و تن دادن به باد سیاست، تمام ارزش‌های اصولی و بنیادین را هم سوار بر باد می‌کند. در نتیجه، مفهوم مام میهن و زبان مادری هم متغیر می‌شود. اما هستند کسانی که شمشیر سیاست به قلب و ذهن‌شان رخنه نکرده و ارزش‌های ملی‌شان پایدار است و زبان‌شان، همان‌گونه که پیش از تجاوز سرخ بود، پارسی است. این دسته از افراد تجاوزناپذیرند.

رستم وهاب: ما بخارا را هم تاجیکستان می‌دانیم، چون اهل آن زبان خود را «تاجیکی» می‌نامند.

داریوش رجبیان: آنانی که زبان مادری خود را در بخارا «تاجیکی» می‌دانند، بسیار اندک مانده‌اند. بسیاری از آنهایی که پارسی صحبت می‌کنند زبان خود را «بخارایی» می‌دانند. این ادامۀ همان روندی است که شما از آن حمایت می‌کنید. ولی منظور من از بخارا فقظ شهر کوچک بخارا نبود، بلکه کشوری پهناور بود که میان سه جمهوری شوروی تقسیم شد.

و اگر هم‌زبانان شما تنها کسانی هستند که زبان خود را «تاجیکی» می‌نامند، هیچ یک از بزرگان پیشاشوروی ما هم‌زبان شما به شمار نمی‌آیند. چون زبان آنها پارسی بود و هست. با چنین محکی نمی‌شود وارد بحثی بدین جدیت شد.

رستم وهاب: ۹۹ درصد اهل بخارا خود را تاجیک و زبان خود را تاجیکی می‌دانند.

داریوش رجبیان: هیچ آمار رسمی با چنین دقتی که گفتید وجود ندارد. اگر شما آمار موثقی دارید، نشان بدهید. اما واقعیتی که توصیف شد از مشاهدات و سخنان خود مردم شهر بخارا بود.

رستم وهاب: عرض خواهد شد.

داریوش رجبیان: آمار رسمی، عرض شدن ندارد. اگر آماری رسمی هست، باید در دسترس عموم باشد و می‌شود پیوندش را داد. آماری که گفته باشد امروزه ۹۹ درصد مردم بخارا خود را تاجیک و زبان خود را «تاجیکی» می‌دانند، به چشم نخورده است.

رستم وهاب: شما باید طبیعت آمارهای رسمی را خوب بدانید.

داریوش رجبیان: درست است. در عین حال متوجه این نکته هم هستم که نمی‌شود بی هیچ دلیل موثقی یک ادعای آماری دقیق را مطرح کرد.

رستم وهاب: دانند دگر که اوزوم و استافیل
انگور و عنَب بود، نه قالی و نه قیل
اصل دعوا بر سر آن یک درم است
بیهوده مشو رنجه ز بهر تأویل
۲۰۰۳

داریوش رجبیان: اصل دعوای شما بر سر آن یک درم است یا به‌راستی پارسی و دری و تاجیکی را سه زبان مجزا می‌دانید؟

رستم وهاب: منظور ما اصل انگور است.

داریوش رجبیان: پس این یک زبان را سه زبان جداگانه می‌دانید؟

رستم وهاب: ما هیچ‌گاه چنین موضوعی را مطرح نکرده و باد نداده‌ایم. ما به زبان مادری خود که «تاجیکی» نام دارد، سخن می‌گوییم و می‌نویسیم. هر که این زبان را (به هر عنوانی) با زبان خود مشترک می‌داند و می‌پذیرد، در برابر او عناد و انکاری نداریم.

داریوش رجبیان: یعنی به دیگران اجازه می‌دهید که پارسی و دری و تاجیکی را یک زبان بدانند، اما خودتان همچنان معتقدید که تاجیکی از پارسی و دری جداست؟ فکر نمی‌کنم پاسخ ساده و صریح دادن به یک چنین پرسش ساده و صریح این همه پیچ‌وتاب داشته باشد. پارسی و تاجیکی و دری را سه زبان می‌دانید یا سه نامِ یک زبان؟

رستم وهاب: یک زبان! اما دریغا که اخیراً با عنوان «معیار» هر اعجوبه‌ای را می‌خواهند بر ما تحمیل کنند و از آن اصل یگانه به مجرای بیگانه ببرند. این مسئله در ایران و افغانستان هم روشن است.

رستم وهاب: تاجیکی، یعنی پارسی و دری ناب.

داریوش رجبیان: سپاسگزارم. اگر یک زبان است، پس به اصلاحِ «تاجیکی یا پارسی»ِ صفوت به «تاجیکی و پارسی» نیازی نبود. پس در مورد یگانگی زبان اختلاف دیدگاهی نیست که عین همان برآیند داستان انگور است. در مورد دخل و تصرفات در زبان هم می‌شود از طریق نهادهای مربوطه موضوع را طرح و بررسی کرد، اگر نیاز به حفظ زبان معیارِ واحد درک شده باشد. بر سر نام زبان اما، از رودکی گرفته تا احمد دانش و حتی عینی پیشاشوروی با شما مخالفند و آن را پارسی می‌دانند که به صفت «دری» هم مزین شده است. دیگر اینکه زبان پارسی امروز تاجیکستان (که خاستگاه این زبان بوده) در نزارترین و بدترین حالت ممکن قرار دارد و اصلاً و ابداً درخور جایگاه پارسی دری نیست.

رستم وهاب: اگر اصطلاح استوار «زبان تاجیکی» مورد تهاجم قرار نمی‌گرفت، نیاز به چنین بحثی هم به میان نمی‌آمد.

داریوش رجبیان: اگر اصطلاح «زبان تاجیکی» استوار بود، نیازی به چنین بحث‌ها هم نبود. این بحث‌ها مال امروز و دیروز نیست و پیشینۀ بس طولایی دارد که حاکی از سیاسی بودن انگیزۀ سازندگان اصطلاح «زبان تاجیکی» است.

رستم وهاب: سیاسی نیست! و اگر سیاسی هم باشد، بر زیانِ ملت و کشور ما نیست.

داریوش رجبیان: صد درصد سیاسی است، چون زبان قَدَر و توانمند پارسی نباید در برابر زبان امپراتوری (روسی) قد علم می‌کرد. دیگر اینکه نباید بیرون از مرزهای شوروی کشورهای دیگری با همین نام زبان رسمی می‌داشتند که داشتند. از این رو در سال ۱۹۲۸ زبانی که در بخارا رسماً «فارسی» نام داشت، به صلاحدید کرملین «زبان تاجیکی» نامیده شد. تحمیل هویت زبانی جعلی به دست بیگانگان بر سر یک ملت نمی‌تواند به سود آن ملت و کشور باشد. تضعیف و تصغیر زبان مسلماً بر زیان ملت و کشور تاجیکستان بود و هست.

رستم وهاب: زبان زندۀ تاجیکی هنوز در بهترین حال قرار دارد و رو به رشد است و خدا خواهد در چند سال آینده نمونه خواهد شد.

داریوش رجبیان: پارسی امروز تاجیکستان، چه منظور زبان زندۀ کوچه‌بازار باشد و چه زبان مقام‌ها و حتی ادیبان، به دلیل دوری از بستر طبیعی خود که خط پارسی باشد، در حال فرو ریختن است. و تنها نوشداروی آن بازگشت به خط پارسی است.

رستم وهاب: ای کاش به‌جای این بحث‌ها مثل «دارا نجات» از این گنچ شایگانِ زنده فرهنگ‌ها می‌ساختیم یا مثل پژوهندگان انستیتوی زبان این گنج پریشان را در فرهنگ‌ها گردآوری می‌کردیم.

داریوش رجبیان: می‌شود در عین انجام دادن چنین بحث‌ها چنان کارها هم کرد. یا حتی مجله‌های مربوطه منتشر کرد، پژوهش‌های مربوطه انجام داد. شدنی است. اما همۀ آن کارها، اگر فقط به پیریلیک انجام بگیرد، آب در هاون کوبیدن خواهد بود. اگر به‌راستی خواهان پایداری زبان ملی تاجیکان هستیم، بازگشت به خط پارسی باید اولویت باشد. شوربختانه نگاه سیاسی و غیرتاجیکانه به این موضوعِ بتمام فرهنگی و هویتی تاکنون بر بدنۀ فرهنگی و علمی تاجیکستان آسیب و گزند فراوانی وارد کرده است.

رستم وهاب: هیچ‌کس مانعِ آموزش الفبای فارسی نشده و برعکس در مکتب‌ها آموزش می‌شود، اما حتی متخصصانی که حاضر هستند ساعت‌ها روی ضرورت آموزش این الفبا به جرّ و بحث مشغول باشند، حوصله نمی‌کنند که هفته‌ای چند ساعت عملاً به آموزش آن شغل ورزند. هیاهو آسان‌تر است.

داریوش رجبیان: آموزش الفبایی که هیچ کاربردی ندارد به چه دردی می‌خورد؟ وقتی که هیچ برنامه‌ای برای گذار به خط پارسی وجود ندارد، چه کسی مایل است آن خط را یاد بگیرد؟ منظور مردم عوام هستند که از فواید این دبیره آگاه نیستند. در نتیجه، حتی آموزگاران الفبای پارسی این دبیره را به‌خوبی فرا نگرفته‌اند. باید با چشم‌انداز بازگشت به خط پارسی و بازگشودن گنجینۀ لایتناهی به این خط و زبان، پارسی را در مدرسه‌ها آموزش داد. به متخصصانی هم که به قول شما فقط هیاهو می‌کنند بگویید که می‌توانند به مانند گروه "زبان پارسی" جزوۀ آموزش خط در 24 درس و درس‌های آموزش خط از طریق یوتیوب و برنامه‌های مشابه دیگر سازمان دهند. شما هم در این راستا دست‌بکار می‌شدید، بهرۀ بیشتری می‌بردیم.

Tuesday, March 27, 2018

Баҳси ӯзӯму ъинабу ангур бо Рустами Ваҳҳоб

Мунозира бо чомасарои арҷманд Рустами Ваҳҳоб пои фиристаи Сафват Бурҳонови гиромӣ таҳти ъунвони “Тоҷикӣ ё порсӣ”

Rustam Vahhob: "Тоҷикӣ ё порсӣ?" не, балки "тоҷикӣ ва порсӣ".
Dariush Rajabian: Rustam Vahhob, манзур аз "тоҷикӣ ва порсӣ" чист?
Rustam Vahhob: Беҳуда баҳсеро доғ кардаед, ки фарҷоме надорад, ҷуз дилозорӣ. Ин мавзӯъи ҳалшуда аст. Боз садҳо соли дигар, ки умрашон дарозтар бод, дар Тоҷикистон тоҷикӣ, дар Афғонистон дарӣ ва дар Эрон форсӣ хоҳанд гуфт ва ин амр монеъи иштироки фарҳангию адабӣ нахоҳад шуд.
Dariush Rajabian: Баҳсро беҳуда оғоз кардаанд, чун дар ягонагии забони порсӣ шакке нест. Ба қавли Сафват, "хари кӯр" ҳам медонад, ки "тоҷикӣ" ҳамон порсӣ аст. Аммо таъкиди Шумо, Rustam Vahhob, бар "тоҷикӣ ва порсӣ" ба ҷои "тоҷикӣ ё порсӣ" оё бад-ин маъност, ки Шумо ба афсонаи "форсӣ ва тоҷикӣ ва дарӣ" тан додаед ва инҳоро се забони муҷаззову мустақил медонед ва узуму ъинабу ангурро се чизи мухталиф мехонед?
Rustam Vahhob: Маро то ҷон ба тан бошад, ҳамон ангур хоҳам гуфт,
В-агар дар зери дорам, қиссаи Мансур хоҳам гуфт.
Dariush Rajabian: Пас ангури Шумо агар "тоҷикӣ" аст, порсӣ ва дариро узум ва ъинаб медонед ё на, онҳоро чизҳое мутафовиту муҷаззо медонед, Rustam Vahhob?
Rustam Vahhob: Шумо як хӯша ангурро бардоред ва аз ҳар тоҷике аз пири садсола то тифли яксола бипурсед, ки инро ба тоҷикӣ чӣ мегӯянд? Ӯ хоҳад гуфт "ангур!". Ва ин итмоми ҳуҷҷат аст.
Dariush Rajabian: Ва ҳамонро бибареду аз як донои қавм бипурсед, мегӯяд, инро мо ангур гӯему турк узум гӯяду ъараб ъинаб. Оё Шумо ҳамаро яке медонед ё якеро сето, Rustam Vahhob?
Rustam Vahhob: Ангур-аш барои ман нақд аст.
Dariush Rajabian: Пас ниёзе намебинед, ки бидонед ангур ҳамон узуму ъинаби дигарон аст? Сирфан дар чорчӯби маҳалли худ меандешед ва фаротар аз он бароятон вуҷуд надорад?
Dariush Rajabian: Иттифоқан, "ангур"-и ин достон ҳамон "порсӣ" аст, чун дар сарзаминҳои мо аз асолати бештаре бархурдор аст. Аммо бароям ҷолиб буд, ки оё касоне, ки "тоҷикӣ ё порсӣ"-ро ба шакли "тоҷикӣ ва порсӣ" ислоҳ мекунанд, аз чи мантиқе бархурдоранд ва бар пояи чи усуле ъақлонӣ истидлол мекунанд. Ҳамон гуна ки инҷо дар намунаи ангуру узуму ъинаб равшан шуд, ҳеч истидлоли мантиқӣ дар бисоташон нест. Истидлол сирфан маҳаллӣ аст, на ъилмию ъақлонӣ.
Rustam Vahhob: Зимнан, маълум бод, ки Тоҷикистон "маҳал" нест, чун Эрону Афғонистон кишвар аст ва беш аз ин - Ватан аст.
Dariush Rajabian: Гуфтем маҳал, на маҳалла, ки ба маънои гузар аст. Ҳам кишвар ва ҳам Ватан маҳал, яъне ҷое мушаххас аст. Аз ин рӯ, мешавад гуфт тарзи диди шумо дар чорчӯби як маҳалли хосси сиёсӣ шакл гирифта ва дидгоҳатон сиёсию маҳаллӣ аст ва на як ҳақиқати ъилмию мантиқӣ.
Dariush Rajabian: Рӯи ин ҳисоб, Ватани Шумо ҳам сайёл ва тағйирпазир аст; ба монанди ҳувийяти забонитон. То дирӯз он Ватан паҳновартар буду Бухоро ном дошт; бо шамшери сурх фақат кӯҳистонаш боқӣ монду Тоҷикистон шуд ва боқии он Ватан фаромӯш шуд. Ва фардо ҳам дасти сиёсат метавонад он тасаввур аз Ватан ва ҳувийяти миллию забониро тағйир диҳад. Чиро? Зеро боди сиёсат ҳеч навъ пойдориро намешиносад ва тан додан ба боди сиёсат тамоми арзишҳои усулию бунёдинро ҳам савор бар бод мекунад. Дар натиҷа мафҳуми Моми Меҳан ва забони модарӣ ҳам мутағайир мешавад. Аммо ҳастанд касоне, ки шамшери сиёсат ба қалбу зеҳнашон рахна накардааст ва арзишҳои миллишон пойдор аст ва забонашон, ҳамон гуна ки пеш аз таҷовузи сурх буд, порсӣ аст. Ин даста аз афрод таҷовузнопазиранд.
Rustam Vahhob: Мо Бухороро ҳам Тоҷикистон медонем, чун аҳли он забони худро тоҷикӣ меноманд.
Dariush Rajabian: Ононе, ки забони модарии худро дар Бухоро "тоҷикӣ" медонанд, бисёр андак мондаанд. Бисёре аз онҳое ҳам, ки порсӣ суҳбат мекунанд, забони худро "бухороӣ" медонанд. Ин идомаи ҳамон равандест, ки Шумо аз он ҳимоят мекунед. Вале манзури ман аз Бухоро фақат шаҳри кӯчаки Бухоро набуд, балки кишваре паҳновар буд, ки миёни се ҷумҳурии Шӯравӣ тақсим шуд.
Ва агар ҳамзабонони Шумо танҳо касоне ҳастанд, ки забони худро "тоҷикӣ" меноманд, ҳеч як аз бузургони пешошӯравии мо ҳамзабони Шумо ба шумор намеояд. Чун забони онҳо порсӣ буду ҳаст. Бо чунин маҳаке намешавад вориди баҳсе бад-ин ҷиддият шуд.
Rustam Vahhob: 99 дарсади аҳли Бухоро худро тоҷик ва забони худро тоҷикӣ медонанд.
Dariush Rajabian: Ҳеч омори расмӣ бо чунин диққате, ки гуфтед, вуҷуд надорад. Агар Шумо оморе мувассақ доред, нишон бидиҳед. Аммо воқеъияте, ки тавсиф шуд, аз мушоҳидот ва суханони худи мардуми шаҳри Бухоро буд.
Rustam Vahhob: Арз хоҳад шуд.
Dariush Rajabian: Омори расмӣ ъарз шудан надорад. Агар оморе расмӣ ҳаст, бояд дар дастраси ъумум бошад ва мешавад пайвандашро дод. Оморе, ки гуфта бошад, имрӯза 99 дарсади мардуми Бухоро худро тоҷик ва забони худро "тоҷикӣ" медонанд, ба чашм нахурдааст.
Rustam Vahhob: Шумо бояд табиъати оморҳои расмиро хуб бидонед.
Dariush Rajabian: Дуруст аст. Дар ъайни ҳол мутаваҷҷеҳи ин нукта ҳам ҳастам, ки намешавад бе ҳеч далели мувассақ як иддиъои омории дақиқро матраҳ кард.
Rustam Vahhob: Донанд дигар, ки узӯму истофил
Ангуру ъинаб бувад, на қолею на қил.
Асли даъво бар сари он як дирам аст,
Беҳуда машав ранҷа зи баҳри таъвил.
2003
Dariush Rajabian: Асли даъвои Шумо бар сари он як дирам аст ё баростӣ порсию дарию тоҷикиро се забони муҷаззо медонед?
Rustam Vahhob: Манзури мо асли ангур аст.
Dariush Rajabian: Пас ин як забонро се забони ҷудогона медонед?
Rustam Vahhob: Мо ҳеч гоҳ чунин мавзӯъеро матраҳ накарда ва бод надодаем. Мо ба забони модарии худ, ки тоҷикӣ ном дорад, сухан мегӯему менависем. Ҳар кӣ ин забонро (ба ҳар унвоне) бо забони худ муштарак медонад ва мепазирад, дар баробари ӯ иноду инкор надорем.
Dariush Rajabian: Яъне ба дигарон иҷоза медиҳед, ки порсию дарию тоҷикиро як забон бидонанд, аммо худатон ҳамчунон муътақидед, ки тоҷикӣ аз порсию дарӣ ҷудост?
Фикр намекунам посухи содаву сареҳ додан ба як чунин пурсиши содаву сареҳ ин ҳама печутоб дошта бошад. Порсию тоҷикию дариро се забон медонед ё се номи як забон?
Rustam Vahhob: Як забон! Аммо дареғо, ки ахиран бо унвони "меъёр" ҳар уъҷубаеро мехоҳанд бар мо таҳмил кунанд ва аз он асли ягона ба маҷрои бегона бибаранд. Ин масъала дар Эрону Афғонистон ҳам равшан аст.
Rustam Vahhob: Тоҷикӣ - яъне порсӣ ва дарии ноб.
Dariush Rajabian: Сипосгузорам. Агар як забон аст, пас ба ислоҳи "тоҷикӣ ё порсӣ"-и Сафват ба "тоҷикӣ ва порсӣ" ниёзе набуд. Пас дар мавриди ягонагии забон ихтилофи дидгоҳе нест, ки ъайни ҳамон бароянди достони ангур аст. Дар мавриди дахлу тасарруфот дар забон ҳам мешавад аз тариқи ниҳодҳои марбута мавзӯъро тарҳу баррасӣ кард, агар ниёз ба ҳифзи забони меъёри воҳид дарк шуда бошад. Бар сари номи забон, аммо, аз Рӯдакӣ гирифта то Аҳмади Дониш ва ҳатто Ъайнии пешошӯравӣ бо Шумо мухолифанд ва онро порсӣ медонистанд, ки ба сифати "дарӣ" ҳам музайян шудааст. Дигар ин ки забони порсии имрӯзи Тоҷикистон, ки хостгоҳи ин забон буда, дар низортарину бадтарин ҳолати мумкин қарор дорад ва аслану абадан дархури ҷойгоҳи порсии дарӣ нест.
Rustam Vahhob: Агар истилоҳи устувори "забони тоҷикӣ" мавриди таҳоҷум қарор намегирифт, ниёз ба чунин баҳсе ҳам ба миён намеомад.
Dariush Rajabian: Агар истилоҳи "забони тоҷикӣ" устувор буд, ниёзе ба чунин баҳсҳо ҳам набуд. Ин баҳсҳо моли имрӯзу дирӯз нест ва пешинаи бас тӯлое дорад, ки ҳокӣ аз сиёсӣ будани ангезаи созандагони истилоҳи "забони тоҷикӣ" аст.
Rustam Vahhob: Сиёсӣ нест! Ва агар сиёсӣ ҳам бошад, бар зиёни миллату кишвари мо нест.
Dariush Rajabian: Сад дарсад сиёсӣ аст, чун забони қадару тавонманди порсӣ набояд дар баробари забони импротурӣ (русӣ) қад ъалам мекард. Дигар ин ки набояд берун аз марзҳои Шӯравӣ кишварҳои дигаре бо ҳамин ном забони расмӣ медоштанд, ки доштанд. Аз ин рӯ дар соли 1928 забоне, ки дар Бухоро расман "форсӣ" ном дошт, ба салоҳдиди Кремлин "забони тоҷикӣ" номида шуд.
Таҳмили ҳувийяти забонии ҷаълӣ ба дасти бегонагон бар сари як миллат наметавонад ба суди он миллату кишвар бошад. Тазъифу тасғири забон, мусалламан, бар зиёни миллату кишвари Тоҷикистон буду ҳаст.
Rustam Vahhob: Забони зиндаи тоҷикӣ ҳанӯз дар беҳтарин ҳол қарор дорад ва рӯ ба рушд аст ва худо хоҳад дар чанд соли оянда намуна хоҳад шуд.
Dariush Rajabian: Порсии имрӯзи Тоҷикистон, чи манзур забони зиндаи кӯчабозор бошаду чи забони мақомҳо ва ҳатто адибон, ба далели дурӣ аз бистари табиъии худ, ки хатти порсӣ бошад, дар ҳоли фурӯ рехтан аст. Ва танҳо нӯшдоруи он бозгашт ба хатти порсист.
Rustam Vahhob: Эй кош, ба ҷойи ин баҳсҳо мисли Доро Наҷот аз ин ганҷи шойгони зинда фарҳангҳо месохтем ё мисли пажӯҳандагони Институти забон ин ганҷи парешонро дар фарҳангҳо гирдоварӣ мекардем.
Dariush Rajabian: Мешавад дар ъайни анҷом додани чунин баҳсҳо чунон корҳоро ҳам кард. Ё ҳатто маҷаллаҳои марбута мунташир кард, пажӯҳишҳои марбута анҷом дод. Шуданист.
Аммо ҳамаи он корҳо, агар фақат ба пириллик анҷом бигирад, об дар ҳован кӯбидан хоҳад буд. Агар баростӣ хоҳони пойдории забони миллии тоҷикон ҳастем, бозгашт ба хатти порсӣ бояд авлавият бошад. Шӯрбахтона, нигоҳи сиёсӣ ва ғайритоҷикона ба ин мавзӯъи батамом фарҳангию ҳувийятӣ то кунун бар баданаи фарҳангию ъилмии Тоҷикистон осебу газанди фаровоне ворид кардааст.
Rustam Vahhob: Ҳеч кас монеъи омӯзиши алифбои форсӣ нашуда ва баръакс дар мактабҳо омӯзиш мешавад, аммо ҳатто мутахассисоне, ки ҳозир ҳастанд соатҳо рӯйи зарурати омӯзиши ин алифбо ба ҷарру баҳс машғул бошанд, ҳавсала намекунанд, ки ҳафтае чанд соат амалан ба омӯзиши он шуғл варзанд. Ҳаёҳу осонтар аст.
Dariush Rajabian: Омӯзиши алифбое, ки ҳеч корбурде надорад, ба чи дарде мехурад? Вақте ки ҳеч барномае барои гузор ба хатти порсӣ вуҷуд надорад, чи касе моил аст он хатро ёд бигирад? Манзур мардуми ъавом ҳастанд, ки аз фавоиди он дабира огоҳ нестанд. Дар натиҷа, ҳатто омӯзгорони алифбои порсӣ он дабираро бахубӣ фаро нагирифтаанд. Бояд бо чашмандози бозгашт ба хатти порсӣ ва бозгушудани ганҷинаи лоятаноҳӣ ба ин хатту забон порсиро дар мадрасаҳо омӯзиш дод. Ба мутахассисоне ҳам, ки ба қавли Шумо фақат ҳаёҳӯ мекунанд, бигӯед, ки метавонанд ба монанди гурӯҳи "Забони порсӣ" ҷузваи омӯзиши хат дар 24 дарс ва дарсҳои омӯзиши хат аз тариқи YouTube ва барномаҳои мушобеҳи дигар созмон диҳанд. Шумо ҳам дар ин росто дастбакор мешудед, баҳраи бештаре мебурдем.