Tuesday, May 12, 2009

Arash in Eurovision

Ораш дар Eurovision

Дар мусобикаи Eurovision, ки ин бор дар шахри Маскав аз 12 то 16 май баргузор мешавад, барои нахустин бор як эронй низ хузур хохад ёфт: Ораш. Оре, хамон Ораши маъруфу махбуб бо оханги инглисии Always-аш.

Чолиб ин чост, ки Ораш дар ин мусобика хамрох бо Ойсал – овозхони озарй аз Чумхурии Озарбойчон намояндагй хохад кард. Зимнан, Ораш порс асту озарй нест, аммо шояд наздиктарин кишвар ба Эрон, ки дар ин мусобика имкони ширкат дорад, хамин Озарбойчон аст ва шояд Ораш хостааст шуру шаъафи пирузиро ба марзхои кишвари зодгохаш наздиктар бибарад.

Бо таваччух ба махбубияти чашмгири Ораш дар кишвархои Урупои Шаркй ва Марказй комилан мухтамал аст, ки ин овозхони эронии мукими Суэд ба хадафаш бирасад.

Бехзоду тими барномаи «Кук»-и телевизюни порсии Би-Би-Си хам рохии Маскав шуданд, то ин мусобикаро барои нахустин бор мустакиман ба бинандагони порсизабон дар саросари чахон нишон диханд.

Худо кувват, Bez!

در مسابقه يوروويژن که اين بار در شهر مسکو از 12 تا 16 مه برگزار می شود، برای نخستين بار يک ايرانی نيز حضور خواهد يافت: آرش. آره، همان آرش معروف و محبوب با آهنگ انگليسی "آلويز" اش

جالب اين جاست که آرش در اين مسابقه همراه با آيسل، آوازخوان آذری از جمهوری آذربايجان نمايندگی خواهد کرد. ضمنا، آرش پارس است و آذری نيست، اما شايد نزديک ترين کشور به ايران که در اين مسابقه امکان شرکت دارد، همين آذربايجان است و شايد آرش خواسته است شور و شعف پيروزی را به مرزهای کشور زادگاهش نزديک تر ببرد

با توجه به محبوبيت چشمگير آرش در کشورهای اروپای شرقی و مرکزی کاملا محتمل است که اين آوازخوان ايرانی مقيم سوئد به هدفش برسد

بهزاد و تيم برنامه کوک تلويزيون پارسی بی بی سی هم راهی مسکو شدند، تا اين مسابقه را برای نخستين بار مستقيما به بينندگان پارسی زبان در سراسر جهان نشان دهند

!Bez خدا قوت

17 comments:

Follower said...

ruz va soatush nest ku?

D said...

12, 14 & 16 May
21:00
Central Europe Time

http://www.eurovision.tv/page/home

Anonymous said...

is it 0 GMT? Dushanbe time is +GMT and it means that it will be 0200am by Dushanbe time? of my Allah, ...

Anonymous said...

"Persian-speakers" don't call themselves "Pars". "Pars" means "Iran" and "Parsi", Iranian. That is what is currently understood in Iran.

Reza

D said...

No matter what you call yourself, dear Reza. It's totally up to you. 'Pars' is a purer form of what you call 'fars' which is both ethnic and geographical term at the same time. You might prefer to call yourself 'irani' (a comprehensive or general notion for 'pars', 'azari', 'lor', 'bakhtiari' etc.) or 'farsi-zaban' or whatever else. But some people have all rights to cling onto 'Pars' and 'Parsi' to identify their ethnicity. Cheers.

Anonymous said...

Dear D.

Of course everybody could call himself whatever or anybody could call another one anything. What I told was not just my wish, but the reality. I live in Iran and most people around me are Persian-speakers. Not a single time I heard them say: "ma fars-ha". Also in newspapers and TV, etc. you hear like "Azari", "Gilaki", etc, now and then, but not "Fars", because no group in Iran call themselves "Fars". Of course "ethno-engineers" are trying hard to cram it to the mouth of people and written materials; and they have succeeded a little bit up to now. I am a Persian-speaker. My parents never told me that I was Fars/Pars, they just showed me the map and told me that I lived in "Iran" and I was Iranian. It is how I was grown up and it was that way until about 5 years ago when somwhere I read a Panturkic material on Internet for the first time, then, I came to realize that I was a "Farce" ! I know that "Fars" has near ethnic meaning in some other languages (In Turkish Arabic, I could prove to you that it is a modern phenomenon!) but it is not how it works in "Persian" for now. The sepreatists want to change that and create a homogeneous group (which is not) and put the burden of all Iran misery on their shoulders. And as good as stupid they are, they think that Pahlavis were also Fars and the dynasty had suppressed their ethnic rights since about 80 years ago! While Pahlavis were not even Persian-speakers, they were Mazandarani+Turk. You see how derisive is our case with sepreatists!

That was the reality, however, as for me, the language of my forefathers hasn't been the official language of Iran (Persian/Dari Persian/Khorasani Persian). I am not the grandson of Mowlana or Rudaki (split hairs sense). I might be more related to Medes, Cyrus, Cyrtians, Kassites or Elimites. I am from central Iran and my fathers' language has been a northwestern Iranian language, even not in the same category as what they call now Persian. But now I and all people around me are Persian-speakers. If people like to obsessively draw border between people (Communistic "Khalq" or the British "Divide and conqure"), they are free and we'll see what would happen. However it was not and is not what Iranian culture is about, neither the historical Iranian sociology and politics as we know of. Of course God knows what future will bring to us.

داریوش عزیز، فکر میکنید، آذریهای ما چگونه «ترک» نامیده شدند؟ تقریبا به همین طریق که شما من را فارس مینامی. زبانشان ترکی شد، مردمان اطراف و شاید خودشان باید برای تمایز «واژه‌ای» انتخاب میکردند. اینطور شد که بخش بزرگی از ایرانیان «ترک» شدند. بازی با «واژه‌‌ها» و استفاده غلط از آنها گاهی عواقب وخیمی دارد.

« ترک و کرد و پارسی‌گو و عرب / فهم کرده آن ندا بی‌گوش و لب »
مولوی

« در خراسان و در عراق منم / که نباشد عدیل در سخنم
هر کجا فارسی زبانی هست / از منش چند داستانی هست »
وحشی بافقی

« خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند / ساقی بده بشارت رندان پارسا را »
حافظ

«پارسی» یعنی ایرانی و نه پارسی زبان.

شاد باشید

reza

Anonymous said...

I meant "in Turkish and Arabic ..."

D said...

رضای گرامی،

سپاس از پيام مفصل و جالب. حالا که متوجه شدم می شود با شما به زبان مادری ام مکاتبه کرد، ترجيح می دهم به پارسی بنويسم، تا شايد ديگر دوستانی هم که علاقه مند شرکت در اين بحث اند، بتوانند اظهار نظر کنند

در اين که قومی به نام پارس وجود دارد، شکی را نمی توان وارد دانست. پادشاهان هخامنشی خود را متعلق به قوم پارس می دانستند و در کتيبه های خود از آن ياد کرده اند. و پيشتر از آنها فرمانروايان آشوری از موجوديت قوم پارس خبر می دهند:

"پارس‌ها مردمانی ازنژاد آریایی بودند که مشخص نیست از چه زمانی به فلات ایران آمده بودند. آنان از قوم آریایی پارس یا پارسواش بودند که درکتیبه‌های آشوری از سده نهم پیش از میلاد مسیح نام آنان آمده‌است. پارس‌ها هم‌زمان با مادها به نواحی غربی ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان ساکن گردیدند. با ضعف دولت ایلام، نفوذ قوم پارس به خوزستان‌ و نواحی مرکزی فلات ایران‌ گسترش یافت."
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D9%86

رفته رفته دامنه نفوذ پارس ها گسترش بيشتر يافت و به فرهنگ و زبان چيره ايران زمين و پيرامون آن پارسی (فارسی) گفتند، با اين که زبان نوين آن که ما امروز با نام پارسی يا فارسی می شناسيم، با درآميختن زبان های باختری و خاوری ايرانی در سرزمين های آسيای ميانه شکل گرفت و نخستين چامه سرايان و نويسندگان به اين زبان هم در همان جا پديد آمدند و به شکوفايی رسيدند

گسترش زبان پارسی باعث شد که بسياری ديگر از زبان های ايرانی، به ويژه ايرانی شرقی به مانند سغدی و باختری و خوارزمی تحليل بروند و نابود شوند و در بيشتر موارد پارسی جايگزين آنها می شد. به گونه ای که گذشتگان من هم به زبان سغدی صحبت می کردند و سغدی بودند. اما اکنون که زبان ما پارسی است، تاجيک ها نه تنها پارسی گو اند، بلکه فارس يا فارسی هم به شمار می آيند

در زبان پارسی نوين در کنار واژه فارس می توان واژه و عبارات متعدد ديگری را هم به همين معنا سراغ داشت، به مانند دهگان، آزاده و تاجيک. امروز هم پشتون های افغانستان به "پارسی زبان ها" دهگان می گويند و ديگران بر آنها و همزبانانشان در آسيای ميانه "تاجيک" می گويند

ضمنا واژه "تاجيک" به معنای قوم پارسی گويان در گذشته کاربرد بسی گسترده تر داشته و بنا به تعريف اين واژه، شما هم تاجيک محسوب می شويد. چنانچه سعدی شيرازی که در قلب پارس یود، می گويد
شايد که به پادشه بگويند، ترک تو بريخت خون تاجيک

سعدی در جايی ديگر می گويد

نگار ترک و تاجيکم کند صد خانه ويرانه
به آن چشمان تاجيکانه و مژگان ترکانه

عبدالرحمان جامی در باره پيوند ميان نوايی ازبک و خودش می گويد

او که يک ترک بود و من تاجيک، هر دو داشتيم خويشی نزديک

از اين نمونه ها فراوان است، از جمله در آثار مولوی گه می گويد

يک حمله و يک حمله، شب آمد و تاريکی
ترکی کن و چستی کن، نی نرمی و تاجيکی

پس "پارسی زبان" يا "پارسی گو" نمی تواند نام يک قوم باشد. اين تنها تعريف قومی است که نام های گوناگون داشته و دارد و پارس، تاجيک، دهگان و آزاده از جمله همين نام هاست. تازه، حتا در دوره صفوی "تاجيک" در برابر ترک به معنای ايرانی ايرانی زبان بوده، همان گونه که در کتاب "شاه عباس" ديويد بلو می بينيم. به گونه ای که می گفتند، مادر شاه تاجيک مازندرانی است

و اين موضوع امروز هم صدق می کند. برای نمونه، بدخشی زبان های تاجيکستان هم "تاجيک" نام دارند، چون از اقوام ايرانی اند، با اين که پارسی زبان مادری شان نيست

در مورد اين که دودمان پهلوی مازندرانی و ترک بود هم موافق نيستم، چون در ايران قوم ترک تقريبا وجود ندارد، با اين که زبان ترکی حضور وسيعی دارد. بيشينه اين ترکی زبان ها آذری اند و آذری ها هم ايرانی اند و از لحاظ قومی و نژادی پيوندی با ترک ها ندارند و پيشينه شان به مادها برمی گردد

با اين وصف، واژه "ايرانی" در مورد همه ما صدق می کند. هر کسی که نژاد يا زبان ايرانی دارد، ايرانی است. واژه پارس يا پارسی مربوط به آنانی است که زبان مادری شان پارسی است. همان گونه که صدرالدين عينی بخارايی پيش از کودتای کمونيستی می نوشت: "ما، فارسی ها". "فارسی زبان" صفت قوم پارس است. "تاجيک" مترادف هر دو هم پارس و هم ايرانی است. اين واقعيت هايی است که از دل تاريخ برمی آيد و کاری با طبقه بندی های سياسی ندارد. در واقع، محدود کردن واژه "پارس" به ايران، "تاجيک" در تاجيکستان و در حد بسيار محدودی در افغانستان از شگردهای استعماری "تفرقه بينداز و حکومت کن" است

کامروا باشيد
د

D said...

Ризои гиромй,

Сипос аз паёми муфассалу чолиб. Холо ки мутаваччех шудам мешавад бо шумо ба забони модариам мукотиба кард, тарчех медихам ба порсй бинависам, то шояд дигар дустоне хам ки алокаманди ширкат дар ин бахсанд, битавонанд изхори назар кунанд.

Дар ин ки кавме ба номи «порс» вучуд дорад, шаккеро наметавон ворид донист. Подшохони Хахоманишй худро мутаъаллик ба кавми порс медонистанд ва дар катибахои худ аз он ёд кардаанд. Ва пештар аз онхо фармонравоёни ошурй аз мавчудияти кавми порс хабар медиханд:

«Порсхо мардумоне аз находи ориёи буданд, ки мушаххас нест аз чи замоне ба фалоти Эрон омада буданд. Онон аз кавми ориёии порс ё порсуош буданд, ки дар катибахои ошурй аз садаи нухуми пеш аз мелоди Масех номи онон омадааст. Порсхо хамзамон бо модхо ба навохии гарбии Эрон сарозер шуданд ва перомуни дарёчаи Урумия ва Кирмоншохон сокин гардиданд. Бо заъфи давлати Элом, нуфузи кавми Порс ба Хузистон ва навохии марказии фалоти Эрон густариш ёфт.»

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D9%86

Рафта-рафта доманаи нуфузи порсхо густариши бештар ёфт ва ба фархангу забони чираи Эронзамину перомуни он порсй (форсй) гуфтанд. Бо ин ки забони навини он ки мо имруз бо номи порсй ё форсй мешиносем, бо даромехтани забонхои бохтарй ва ховарии эронй дар сарзаминхои Осиёи Миёна шакл гирифт ва нахустин чомасароёну нависандагон ба ин забон хам дар хамон чо падид омаданду ба шукуфойи расиданд.

Густариши забони порсй боъис шуд, ки бисёре дигар аз забонхои эронй, ба вижа эронии шаркй ба монанди сугдй, бохтарй ва хоразмй тахлил бираванд ва нобуд шаванд ва дар бештари маворид порсй чойгузини онхо мешуд. Ба гунае, ки гузаштагони ман хам ба забони сугдй сухбат мекарданд ва сугдй буданд. Аммо акнун, ки забони мо порсист, точикхо на танхо порсигуанд, балки форс ё форсй хам ба шумор меоянд.

Дар забони порсии навин дар канори вожаи «форс» метавон вожаву ибороти мутаъаддиди дигареро хам ба хамин маъно сурог дошт, ба монанди дехгон, озода ва точик. Имруз хам паштунхои Афгонистон ба «порсизабонхо» дехгон мегуянд ва дигарон ба онхо ва хамзабононашон дар Осиёи Миёна «точик» мегуянд.

Зимнан, вожаи «точик» ба маънои кавми порсигуён дар гузашта корбурди басе густардатар дошта ва бино ба таърифи ин вожа, шумо хам точик махсуб мешавед. Чунончи Саъдии Шерозй, ки дар калби Порс буд, мегуяд:

Шояд, ки ба подшах бигуянд,
Турки ту бирехт хуни точик.

Саъдй дар чое дигар мегуяд:

Нигори турку точикам кунад сад хона вайрона
Ба он чашмони точиконаву мужгони туркона

Абдуррахмони Чомй дар бораи авйванди миёни Навоии узбак ва худаш мегуяд:

У, ки як турк буду ман точик
Хар ду доштем хешии наздик

Аз ин намунахо фаровон аст, аз чумла дар осори Мавлавй, ки мегуяд:

Як хамлаву як хамла, шаб омаду торикй
Туркй куну чустй кун, не нармию точикй

Пас «порсизабонон» ё «порсигуён» наметавонад номи як кавм бошад. Ин танхо таърифи кавмест, ки номхои гуногун доштаву дорад ва порс, точик, дехгон ва озода аз чумлаи хамин номхост. Тоза, хатто дар давраи Сафавй «точик» дар баробари турк ба маънои эронии эронизабон буда, хамон гуна ки дар китоби «Шох Аббос»-и Дейвид Блу мебинем. Ба гунае, ки мегуфтанд, модари шох точики мозандаронист.

Ва ин мавзуъ имруз хам сидк мекунад. Барои намуна, бадахшизабонхои Точикистон хам «точик» ном доранд, чун аз аквоми эронианд, бо ин ки порсй забони модаришон нест.

Дар мавриди ин ки дудмони Пахлавй мозандаронию турк буд хам мувофик нестам. Чун дар Эрон кавми турк такрибан вучуд надорад, бо ин ки забони туркй хузури васеъе дорад. Бешинаи туркизабонхо озарианд ва озарихо хам эронианд ва аз лихози кавмй ва нажодй пайванде бо туркхо надоранд ва пешинашон ба модхо бармегардад.

Бо ин васф, вожаи «эронй» дар мавриди хамаи мо сидк мекунад. Хар касе, ки нажод ё забони эронй дорад, эронист. Вожаи «порс» ё «порсй» марбут ба ононест, ки забони модаришон порсист. Хамон гуна ки Садриддин Айнии бухоройи пеш аз кудетои кумунистй менавишт: «Мо, форсихо». «Форсизабон» сифати кавми порс аст. «Точик» мутародифи хар ду хам порс ва хам эронист. Ин вокеъиятхоест, ки аз дили торих бармеояд ва коре бо табакабандихои сиёсй надорд. Дар вокеъ, махдуд кардани вожаи «порс» ба Эрон, «точик» ба Точикистон ва дар хадди бисёр махдуде ба Афгонистон аз шигирдхои истеъмории «тафрика биандозу хукумат кун» аст.

Комраво бошед,
Д

Anonymous said...

داریوش گرامی،

سخنان شما مرا قانع نکرد. من واقعیت را متذکر شدم. مردم فارسی زبان ایران خود را فارس نمینامند، همین!
اینکه آنها چه هستند، میتواند بحث دیگری باشد.

کاری هم نداشتم که پژوهشگری، یا خبرنگاری، ملی گرایی، تاریخدانی ... چه میگوید.

Persian در زبان انگلیسی قرنهاست که به معنای ایرانی به کار رفته، حالا دارند وضع را بر میگردانند برای اهداف مهندسی قومی. نمونه اخیرش خانم جین هرمن در میزگردی در آمریکا که کشف جدید کرده و تازه فهمیده که ایران اقوام مختلف دارند و فقط یکی از آنها پرشین هستند!

مردم پارسی گوی ایران، خود را فارس نمینامند. این نامی نیست که ما در شب نشینیها بر خود مینهیم. ولی ظاهرا پژوهشگران و سیاستمداران چیز دیگری میخواهند.

پارسی زبانان ایران فعلا کاری به این کارها ندارند و هنوز خود را فارس نمینامند، تا ببینیم در آینده چه بشود.

در هر حال اختلاف باورها بد نیست و از آگاهی هایی که دادید سود بردم.

این را هم ببینید برای خنده بد نیست:

http://www.en.baybak.com/tension-created-between-azerbaijanis-over-%E2%80%9Ceurovision-2009%E2%80%9D-song-contest.azr

به این توجه کنید:

is a famous Fars (or wrongly Persian) singer.

هدفشان کاملا آشکار است!

Anonymous said...

در مورد اینکه گفتید ما تاجیک هم هستیم، مرا مطمئنتر هم کردید. گرچه این کلمه کاربرد خود را در دوران معاصر در ایران از دست داده ولی من در کودکی حتی در جنوب ایران آنرا برای خطاب به ایرانی زبانان ساکن شنیده‌ام. در واقع دسته‌ای از زبانهای جنوب ایران (که به معنی خاص کلمه، پارسی امروزی نیستند) را تاجیکی مینامند. منظورم پژوهشگران نیست. مردم محلی را میگویم. برخی از این زبانهای تاجیکی ایران «لری» و برخی دیگر حتی از لری هم فاصله بیشتری با فارسی دارند.

از گفتگو با شما خوشحال شدم.
رضا

D said...

رضای گرامی

کاملا مطمئنم که شما به عنوان يکی از همقومان ما در ايران خود را پارس نمی دانيد. در عين حال بسياری ديگر از دوستانم در ايران و افغانستان و تاجيکستان و ازبکستان و غيره خود را پارس هم می دانند. پس بحث يک بحث علمی نيست، بلکه بحث شناخت هر فرد از هويت خود است. اگر بحث علمی باشد و پژوهشگری بخواهد پژوهش خود را مطرح کند، پارس و تاجيک هم معنای ديگری پيدا می کند

من خود را هم پارس هم ايرانی و هم تاجيک می دانم و هيچ تعارض يا تناقضی در اين واژگان و هويت نمی بينم

از صحبت با شما نيز کمال لذت را بردم پاينده باشيد

د

D said...

Ризои гиромй,

Комилан мутмаиннам, ки шумо ба унвони яке аз хамкавмони мо дар Эрон худро порс намедонед. Дар айни хол бисёре аз дустонам дар Эрону Афгонистону Точикистону Узбакистону гайра худро порс медонанд. Пас бахс як бахси илмй нест, балки бахси шинохти хар фард аз хувияти худ аст. Агар бахс илмй бошад ва пажухишгаре бихохад пажухишашро матрах кунад, порсу точик хам маънои дигаре пайдо мекунад.

Ман худро хам порс, хам эронй ва хам точик медонам ва хеч таъоруз ё танокузе дар ин вожагон намебинам.

Аз сухбат бо шумо низ камоли лаззатро бурдам.

Поянда бошед,
Д

Anonymous said...

با سلام خدمت آقای رجبیان عزیز
رضای گرامی !
در مورد اینکه هیچ ایرانی ای خود را فارس نمینامد ، نمیتوانم گفته ی شما را بپذیرم .
در مورد رضاشاه ، من شنیده ام که مادرش ترک ( آذربایجان ) بوده ، که تکذیب این موضوع را نیز از سوی خیلی ها شنیده ام .
اینکه ما کسی را فارس بشمریم یا ... بستگی به نظر و تعریف شخصی دارد احتمالا رضاشاه برپایه ی تعریف شما فارس نیست . برای من تعلق به این قوم یا آن قوم اهمیتی ندارد هر قومی برای خود ارج و احترامی دارد و متعلقان به یک قوم مسلما قوم خود را دوست میدارند ، اما خواستم نظر خود را به عنوان یک مازندرانی بگویم که خود را یک فارس میدانم و بالتبع پهلوی ها را .
اگر مازندرانی ها را غیر فارس بشمریم ناچار باید سمنانی ها ، کاشانی ها ، خراسانی ها ، خوزستانی ها، حتی اهالی استان فارس امروزی ، که دارای زبان و گویش محلی هستند را غیر فارس بشمریم که این غیرمنطقیست . چون برخی به واسطه ی زبان محلی، فلان مردم را جز یک قوم جداگانه میشماردند . مانند برخی اهالی بدخشان تاجیکستان که به خاطر زبان محلی شان خود را غیرتاجیک تلقی میکنند .
ببینید مسلما فردوسی ، سعدی ، حافظ ، مولوی ، رودکی، عطار ، خیام ( که امروز به نام اوست ) ، نیما و ... دارای زبان محلی بوده اند و اگر به این بهانه غیرفارس نامیده شوند ، نتیجه این خواهد بود که اصلا قومی به نام فارس وجود نداشته . مسلم آنکه از لحاظ ژنتیکی هم تمایز و برجستگی ای را نمیتوان در مازندرانی ها یافت .
محمدحسین

D said...

محمدحسين فرزانه

سپاس از اظهار نظر جالبتان. با بيشتر فرموده های شما موافقم. اما من هرگز همتباران آذری ام را "ترک" نمی دانم، چون ترک نيستند. و همقومان بدخشی ام هم غالبا خود را "تاجيک" می دانند و رسما هم تاجيک اند و قوما هم تاجيک اند

پاينده باشيد
د
Мухаммадхусейни фарзона,

Сипос аз изхори назари чолибатон. Бо бештари фармудахои шумо мувофикам.Аммо ман харгиз хамтаборони озариамро "турк" намедонам, чун турк нестанд.Ва хамкавмони бадахшиам хам голибан худро "точик" медонандва расман хам точиканд ва кавман хам точиканд.

Поянда бошед,
Д

Anonymous said...

قربان شما بروم آقای رجبیان
گفتم ترک چون خودشان این واژه را بیشتر خوش دارند . و الا من هم چون شما فکر می کنم .
درباره ی بدخشانیان نیز گفتم «برخی از آنها» اگر منظورم را بد رساندم معذرت میخواهم
سفرنامه هایی که خوانده ام عاشق بدخشانم کرده اند .
.
با ارج
محمدحسین

D said...

محمدحسين جان

پوزش از بدفهمی اينجانب. قربان مهرتان

پاينده باشيد
د